جدول جو
جدول جو

معنی علی عیسوی - جستجوی لغت در جدول جو

علی عیسوی
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله عیسوی. مکنی به ابوالحسن. او راست: فوائد ابی الحسن، در حدیث که ابن حجر آن را در ’المجمع’ یاد کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1294)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن عبدالعالی بن عبدالباقی بن ابراهیم بن علی بن عبدالعالی عاملی میسی. ادیب و شاعر و نحوی بود. او راست: شرح اجرومیه، که در سال 1020 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. میسی منسوب است به ’میس’ که از بلاد جبل عامل است. (از اعیان الشیعه ج 41 ص 294)
ابن عبدالعالی میسی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن مفلح. وی از فقیهان قرن 10 هجری قمری بود و در سال 938 هجری قمری درگذشت. از جمله شاگردان او شهید ثانی بوده است. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ سَ)
ابن احمد نسوی. مکنی به ابوالحسن. ریاضیدان و منطقی و از اهالی ’نسا’در خراسان بود و تا حدود سال 421 هجری قمری میزیست. او راست: 1- التجرید فی اصول الهندسه. 2- رساله فی المداخل الی علم المنطق. 3- المقنع فی الحساب الهندسی فی العراقین العربی و فارسی. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و تراث العرب العلمی ص 257)
ابن محمد نسوی. مکنی به ابوالقاسم. وی به عربی شعر میگفت و مقل است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ سَ)
ابن احمد بن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی. ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود. و در سال 563 هجری قمری درگذشت. وی مدتی نیز عهده دار امور قضا بود. او راست: شرح المفتاح ابن قاص طبری، در فروغ فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1769 و هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ دَ)
ابن مسافر عدوی. متکلم بود و در سال 557 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
مقری و تجویددان قرن سیزدهم هجری بود و در نظم سخن نیز دست داشت. او را منظومه ای است در مخارج حروف. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست الخدیویه ج 7 ص 482)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِعَ)
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و علی (ابن موسی ابن...) شود
لغت نامه دهخدا
(ع یِ عَ)
ابن محمد بن احمد عنسی صنعانی. ادیب و شاعر بود و در صنعاء متولد شد و در جمادی الاولی یا جمادی الاّخرۀ سال 1139 هجری قمری در حیمه درگذشت. او راست: 1- الروض الاقحوانی فی الشعیر الزهوانی. 2- عنوان الشرف. 3- کأس المحتسی من شعرالعنسی، که دیوان شعر اوست. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 475 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766)
ابن یحیی. ملقب به شمس الدین. شاعریمانی. وی از بنی عنس و از مذحج بود و مورد خشم الملک المظفر رسولی واقع گشت و او را زندانی کرد و در سال 681 هجری قمری در زندان درگذشت. (از الاعلام زرکلی از العقوداللؤلؤیه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
وی پدرزن محمودشاه بود که در جنگهای امیرتیمور گورکانی با وی همراه بوده است. رجوع به حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 412 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ سَ)
ابن محمد عسیلی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. نام او در هدیهالعارفین به صورت ’علی بن عبدالله عسلی’ آمده است. وی ادیب و مطلع در علوم عقلی و نقلی بود و در سال 994 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر مغنی اللبیب ابن هشام، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ص 157 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 434 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 748 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 124)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن صالح رومی. ملقب به عبدالواسع علیسی. متوفی در سال 950 هجری قمری او راست:همایون نامه، و آن ترجمه ترکی ’انوارسهیلی’ حسین واعظ کاشفی است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَیْ یا)
ابن عبدالصادق بن احمد بن عبدالصادق بن محمد بن عبدالله عیادی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و صوفی قرن دوازدهم هجری قمری بود. و در ربیع الاول سال 1138 هجری قمری در طرابلس غرب درگذشت. او راست: 1- تحفهالاخوان فی الرد علی فقراءالزمان. 2- شرح الصغری، متعلق به محمد سنوسی. 3- شرح منظومۀ عبدالواحد ابن عاش، در فقه. 4- منظومه ای در بارۀ عیوب نفس، و شرح آن. 5- هدایهالعبید الی الطریق المبتغی المجید فی نظم اصول الطریق الزروقیه، و شرح آن. (از معجم المؤلفین از تاریخ طرابلس غرب از ابن غلیون ص 187 و اعلام من طرابلس علی مصراتی ص 145)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن مقرب بن منصور بن مقرب بن حسن بن عزیز بن ضبار ربعی عیونی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. رجوع به علی ربعی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
کومی. وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسلۀ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیلۀ کومیه است و آن قبیله، اندک مردمی در ساحل بحر از اعمال تلمسان بودند. این علی به کاسه گری اشتغال داشت و در تاریخ حبیب السیر برخی از وقایع او و پسرش عبدالمؤمن ضبط شده است. رجوع به حبیب السیر چ خی-ام ج 2 ص 575 ش__ود
ابن محمد بن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی (ابن محمد بن یوسف بن...) شود
لغت نامه دهخدا